????"چرا باید برای آیندهمان بجنگیم؟"
با یک نگاه اجمالی میفهمیم که اکثر اعتراضات مدنی حول محور موضوعات روز و حتی ساعتی زندگی مردم شکل گرفته است: اعتراض به گرانی بنزین، اعتراض به حکم دادگاه فعالان اجتماعی و جامعهی کارگری، اعتراض به ممنوعیت حضور بانوان در ورزشگاه و ازین دست اعتراضاتی که تعدادشان کم نیست. اما مجموع این اعتراضات نوعی واکنش به مساله "امروز" است. منِ شهروند که نرخ مواد غذایی امروزم سر به فلک کشیده است، من بعنوان یک زن که امروز تماشای بازی تیم محبوبم را از دست دادهام، منِ جوانی که به دلیل تورم نرخ مسکن، امروز همسر آیندهام را ناامید کردهام . در تمامی این اعتراضات یک شکست آنی و لحظهای در بیست و چهارساعت امروز به چشم میخورد؛ فاجعهی امروز آنقدر عمیق است که به آنچه در گذشته اتفاق افتاده باشد و آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد بسط پیدا نکند.
حال بیاییم به اعتراضاتِ شخصی زندگی انسانها توجه کنیم. دختربچهای که ناچار است امروز به جای حضور در مدرسه بر سر سفرهی عقد بنشیند و قدرت اعتراضاش تنها به چند دانه اشکی محدود میشود که بر گونههای آرایش شدهاش میغلتد؛ دانشآموزی که ابتدای صبحاش را باید ساعتها در صف مدرسه بایستد و زیر تیغ آفتاب سوزان به باید و نبایدهای ایدئولوژی حاکم بر سیستم آموزشی گوش بدهد، بیماری که به دلیل نداشتن هزینه از بیمارستان اخراج میشود و مشخص نیست تا انتهای امروز زنده بماند.
ت و فرهنگ دو دست پرتوانی هستند که میتوانند امروزتان را از شما بگیرند و اگر تصور میکنید که آنها ناگهان و با یک تصمیم یک شبه شما را زمینگیر کردهاند سخت در اشتباهید. آنها هر صبح زودتر از شما بیدار میشوند و مانند سوزنبانی که مسیر قطار را قبل از رسیدن آن تغییر میدهد، جهت زندگی شما را تغییر میدهند. آنچه امروز قطار شما با آن برخورد میکند صخرههایی هستند که مانع رسیدن شما به فردا میشوند. کار به استعمار فردایتان کشیده شده است. امروزتان استثمار میشود تا فردا از چنگتان بگریزد. به شما امید فردایی بهتر میدهند اما عملا فردایی در کار نیست. آنها شما را تشویق میکنند تا باز هم مسیرتان را ادامه بدهید اما این مسیر تنها یک دور باطل است. یک اکنون بینهایت که به فردا نخواهد رسید.
????چطور باید از این دور باطل بیرون گریخت؟
شوپنهاور تنها راه بیرون گریختن از سیطرهی شرور جهان را هنر میداند. او معتقد است نیروی شرور جهان نمیتواند آفرینشهای هنری را تحت سلطه خود بگیرد و به این ترتیب هنرمند در لحظه خلق هنر آزاد میشود.
شاید بتوان با توجه به فلسفهی شوپنهاور به این نتیجه رسید که زمانی میتوانیم از قدرت شرور تها و فرهنگهای تزده خلاصی یابیم که عطف نگاهمان به آینده باشد. به آن روزهایی که هنوز نیامدهاند اما در تخیل و ارادهی ما وجود دارند. اگر اعتراضی به مسائل اکنونمان داریم توجهمان به آینده باشد. به این که با از دست دادن امروز چه چیز در آینده از کفام خواهد گریخت. مانند آن مسافرانی نباشیم که سوزنبان قبل از ما میرسد و مسیرمان را تخریب میکند و ما را در توهم پیشروی باقی میگذارد. هدف باید پس گرفتن آیندهای باشد که از آن محروم میشویم. آنها ما را با امور واهی و احساسی امروز مشغول میکنند؛ با تبلیغات، رسانهها، اخبار، شومنهای ی و سینمایی تا نیرویمان صرف امروز شود و از فردا وابمانیم.
اگر اندک اهمیتی به هشدارهای متخصصین محیط زیست در سراسر جهان میدادیم، هر صبح با خبر تعطیلی امروز بعلت آلودگی از خواب برنمیخواستیم. سرمایههایمان را صرف ساخت و سازهای سنگین که مانند غدههای سرطانی بر جسم شهر رشد کردهاند نمیکردیم. ما تصور میکنیم که اعتراضات ما در گسترهی زمانی امروزمان شکل گرفتهاند، اما درواقع هر آنچه امروز به آن معترضیم نتیجهی بیتوجهی به آیندهای است که به آن توجهی نکردهایم. ما هر روز در حال رفوکردن جامهی دیروزمان هستیم چرا که مفهوم آینده در دامنهی فکری ما درست تعریف نشده است. آینده برای ما یعنی خانهای فرضی و سرمایهای کلان و نوهها و نتیجههایی که دورمان را پر خواهند کرد و برای رسیدن به رفاهی خودخواهانه در آینده، به تظلم به دیگری و نادیده گرفتن حقوق دیگری ادامه میدهیم. آیندهای که تنها برای خودمان خواستهایم حالا تنها به توهم داشتن آن دلخوش کردهایم. اما جامعهای که در فقر، تبعیض، بیعدالتی و آلودگی اخلاقی و حقوقی و زیست محیطی دست و پا بزند، آنقدر شرور خواهد بود که در لحظهای که فکر میکنیم خوشبخت شدهایم مسیر قطار را عوض کند. چیزی که امروز نیاز داریم بازپسگیری آینده از دست کسانی است که به هر طریقی باعث از بین رفتن آن میشوند. شاید بتوان به این طریق اکنونمان را نیز بازپس بگیریم.
آینده ,اعتراضات ,شرور ,میشود ,آنچه ,جهان ,شرور جهان ,شاید بتوان ,آینده باشد ,آنچه امروز ,مسیر قطار ,برای آیندهمان بجنگیم؟ منبع
درباره این سایت